اواخر یک سالگی
سلام به مهربد شیطون و دوست داشتنی خودم.بازم میخوام راجع به کارهایی که تو دوازدهمین ماهگردت انجام میدی و یاد گرفتی واست بنویسم عشقم اوایل ماه بود که تو مریض شدی و تب خیلی بالایی داشتی و من دو بار پیش دکتر بردمت و تقریبا تا خوب بشی 10 روز طول کشید تا ویروس کاملا از بدنت خارج بشه عزیزم. من تو این مدت خیلی استرس و نگران بودم بابت مریضیت و با بی حالی و بی حوصلگی تو ناراحتیم بیشتر میشد اما با خوب شدنت و لبخندهات دوباره خستگی از تنم بیرون رفت ناگفته نمونه که مادر جونم پابه پای من ازت مراقبت میکرد و دو شب تا صبح با من بیدار موندش و مراقب تو بود مثل همیشه مارو شرمندمون کرد از علاقه هات تو این ماه باید به موتور سواری بگم که تا موت...
نویسنده :
مامان ناهید
18:17