مهربد جونمهربد جون، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

خاطرات مهربد

اواخر یک سالگی

سلام به مهربد شیطون و دوست داشتنی خودم.بازم میخوام راجع به کارهایی که تو دوازدهمین ماهگردت انجام میدی و یاد گرفتی واست بنویسم عشقم اوایل ماه بود که تو مریض شدی و تب خیلی بالایی داشتی و من دو بار پیش دکتر بردمت و تقریبا تا خوب بشی 10 روز طول کشید تا ویروس کاملا از بدنت خارج بشه عزیزم. من تو این مدت خیلی استرس و نگران بودم بابت مریضیت و با بی حالی و بی حوصلگی تو ناراحتیم بیشتر میشد اما با خوب شدنت و لبخندهات دوباره خستگی از تنم بیرون رفت ناگفته نمونه که مادر جونم پابه پای من ازت مراقبت میکرد و دو شب تا صبح با من بیدار موندش و مراقب تو بود مثل همیشه مارو شرمندمون کرد از علاقه هات تو این ماه باید به موتور سواری بگم که تا موت...
26 مهر 1393

پایان 11 ماهگی

                                                   مهربدم یازده ماهگیت مبارک باشه عشقم یازده ماه از تولدت مثل برق و باد گذشت و من هر روز از  بودن در کنار تو لذت بیشتری میبرم و وقتی به صورت ماهت نگاه میکنم خدا رو شکر میکنم و بهترین حس دنیا بهم دست میده باورم نمیشه که کمتر از یه ماه دیگه به تولدت باقی مونده و داری یک ساله میشی. من که خیلی هیجان دارم واسه اون روز و از همین الان به فکر تدارک دیدن تولدت پسر ...
6 مهر 1393
1